سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بازگرداندن خشم با بردباری، نتیجه دانش است . [امام علی علیه السلام]

http://lemonpress.ir/Images/News/Larg_Pic/29-2-1390/IMAGE634414891217031250.jpg

 

پس از شکست تیم امید برابر عراق کفاشیان مجبور شد با اتومبیل شخصی از ورزشگاه خارج شود.


به گزارش  برنا، جو ورزشگاه آزادی پس از شکست تیم فوتبال امید ایران برابر عراق به اندازه ای ملتهب بود که کفاشیان مجبور شد با اتومبیل شخصی از

ورزشگاه خارج شود.
زمانی که شعارهای هوادارن فوتبال علیه کفاشیان بالا گرفت وی از نیروی انتظامی خواست که اتومبیلش را به تونل ورزشگاه آزادی بیاورد که این درخواست مورد موافقت قرار گرفت.


روز گذشته یکی از خبرنگاران حاضر در ورزشگاه نیز با نثار الفاظ عجیب به رییس فدراسیون فوتبال از وی خواست که پاسخگوی اتفاقات تیم امید باشد.

 


  
  

یک دختر 18 ساله پاکستانی بدستور دادگاه قبیله‌ای در شهر مروالا در پاکستان مورد تجاوز گروهی قرار گرفت. این جرم در حالی اتفاق می‌افتاد که حدود یک هزار نفر از مردم شهر و در مقدمه آنان پدر آن دختر نظاره‌گر آن بودند.

یک دختر 18 ساله در پاکستان به دستور یک دادگاه قبیله‌ای وابسته به قبیله "ماسوتی" در ملأ عام مورد تجاوز گروهی قرار گرفت.

برادر این دختر، نوجوانی 11 ساله و از قبیله گوجار با دختری از قبله ماسوتی که از لحاظ اجتماعی بالاتر ازقبیله او بود رابطه برقرار کرده  و مردم شهر آنان را در حال قدم زدن در شهر مشاهده کرده بودند.

دادگاه قبیله‌ای وابسته به قبیله ماسوتی برای انتقام از این کار نوجوان طبق قواعد عرفی حاکم در پاکستان دستور داد که باید خواهر آن پسر 11 ساله در میان عموم مردم شهر و حضور پدر آن دختر مورد تجاوز گروهی مردان قبیله قرار گیرد تا به این طریق اعتبار و شرف خود را در جامعه برگردانند.

در این تجاوز 4 مرد به انتخاب دادگاه شرکت کرده بودند و در حالی که دختر و پدر با گریه از آنان درخواست بخشش می‌کردند با حضور بیش از یک هزار نفر از مردم شهر و جلوی دیدگان پدر به دختر 18 ساله تجاوز شد.

گفتنی است که این شیوه طبق عرف برخی قبایل پاکستان حق عرفی و قانونی افراد برای ستاندن شرف و حیثیت خود در جامعه است. طبق گزارش سازمان حقوق بشر سالیانه ده‌ها جرم اینچنینی در جامعه پاکستان اعمال می‌شود که دولت و نیروهای امنیتی با وجود اطلاع قبلی در صدد منع اعمال آنها نیستند.


 

 


  
  

زن جوان کاشمری در گفتگو با خبرنگار اجتماعی «نسیم» با تشریح جزئیات حادثه تجاوز دسته جمعی تعدادی از اراذل و اوباش منطقه کاشمر به وی گفت: شوهر من اعتیاد دارد و چند سالی است که من و دو فرزندم را به حال خود رها کرده‌ است. مدتی است که با مرد سالم و متشخصی آشنا شده‌ام و بخاطر کمکهایی که به من می‌کرد به او اعتماد کردم. در تاریخ دوم اردیبهشت ماه امسال به همراه این مرد و در حال بازگشت از محل کار به خانه بودیم. محل کار من مشرف به روستای قوژد است. در حالی‌که در بین راه توقف کرده بودیم و در حال صحبت بودیم، صدای چند موتور سوار را شنیدیم که در اطراف ماشین توقف کردند.

وی ادامه داد: ?، ? نفر موتور سوار، این مرد را از ماشین پیاده کردند و مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند و پول، مدارک، طلا و تلفن همراه هر دوی ما را به زور گرفتند. آنها مرا به یک گندمزار بردند و جلوی چشم همدیگر به من تجاوز کردند. یکی از آنها با دوستان دیگرشان تماس گرفت و آنها هم آمدند و به من تجاوز کردند. پس از مدتی تصمیم گرفتند که مرا با موتور به یک محل دیگری منتقل کنند. در بین آنها فردی به نام “چوپان” بود که من او را می‌شناختم و او هم مرا می شناخت.

این زن قربانی تجاوز اضافه کرد: با التماس و گریه از او خواستم که به من کمک کند. او پس از آنکه مرا شناخت، با چاقو، دوستانش را تهدید کرد و مرا سوار یک نیسان کرد و به خانه‌ای برد که دو زن در آنجا بودند و آنها به من لباس و غذا دادند و بعد از کمی استراحت، و به دلیل اوضاع جسمی بدی که داشتم به بیمارستان رفتم. مسئولان بیمارستان به دلیل وخیم بودن حال من، علت آن را پرسیدند که پس از صحبتهای من، آنها مسئولان نیروی انتظامی را در جریان قرار دادند و هم اکنون نیز پرونده در دادسرا در جریان است.....

 


90/4/4::: 2:13 ع
نظر()
  
  

 

آیا میدانید : حذف بخش هخامنش از کتاب درسی تاریخ به تصویب رسید؟

 

آیا میدانید : فرزندان ما دیگر حتی اسم کوروش کبیر را نمیشناسند؟

 

آیا میدانید : 29 اکتبر روز جهانی کوروش کبیر است و این روز فقط در تقویم

ایران نیست؟

 

آیا میدانید : چند سال دیگر ، با نابودی کامل تخت جمشید باید سپاسگذار

کشورهایی چون فرانسه باشیم که چندی از تخت جمشید را در موزه های خود حفظ

کردند.

 

آیا میدانید: اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و کشوری به مدت

??سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را کورش کبیر در ایران

پایه گذاری کرد.

 

ـ آیا میدانید : کمبوجیه فرزند کورش بدلیل کشته شدن ?? ایرانی در مصر و

اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر

پرداخته بود ، با ??? هزار سرباز ایرانی در روز ?? از آغاز بهار ??? قبل

از میلاد به مصر حمله کرد و کل مصر را تصرف کرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر

مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر کرد . اکنون در مصر یک نقاشی دیواری

وجود دارد که کمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد. او به

هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نکرد و بی احترامی به آنان ننمود.

 

آیا میدانید : داریوش کبیر با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران که

در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهی برگزیده شد و در بهار ??? قبل از

میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر نهاد و برای همین مناسبت ? نوع سکه طرح

دار با نام داریک ( طلا ) و سیکو ( نقره) را در اختیار مردم قرار داد که

بعدها رایج ترین پولهای جهان شد.

 

آیا میدانید : داریوش کبیر طرح تعلیمات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به

صورت کاملا رایگان بنیان گذاشت که به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و

نوشتن بدانند که به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگزین خط میخی

کرد که بعدها خط پهلوی نام گرفت.

 

آیا میدانید : داریوش در پایئز و زمستان ??? - ??? قبل از میلاد نقشه

ساخت پرسپولیس را طراحی کرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با

کمک چندین تن از معماران مصری بروی کاغذ آورد.

 

آیا میدانید : کوروش کبیر بعد از تصرف بابل ?? هزار یهودی برده را که در

آن شهر بر زیر یوغ بردگی شاه بابل بودند آزاد کرد.

 

ـ آیا میدانید : داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهراه بزرگ کورش را به 

اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث کرد که از خراسان به مغرب چین

میرفت که بعدها جاده ابریشم نام گرفت.

 

آیا میدانید : اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش کبیر به صورت ماکت

ساخته شد تا از بزرگترین کاخ آسیا شبیه سازی شده باشد که فقط ماکت کاخ

پرسپولیس ? سال طول کشید و کل ساخت کاخ ?? سال به طول انجامید.

 

آیا میدانید : داریوش برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده

?? هزار کارگر به صورت ?? ساعت در تابستان و ? ساعت در زمستان به کار

گماشته بود و به هر استادکار هر ? روز یکبار یک سکه طلا ( داریک ) می

داده و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه ??? گرم گوشت

همراه با روغن - کره - عسل و پنیر میداده است و هر ?? روز یکبار استراحت

داشتند.

 

آیا میدانید : داریوش در هر سال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم 

میلیون طلا مزد می داده است که به گفته مورخان گران ترین کاخ دنیا محسوب

میشده . این در حالی است که در همان زمان در مصر کارگران به بیگاری مشغول

بوده اند بدون پرداخت مزد که با شلاق نیز همراه بوده است.

 

آیا میدانید : تقویم کنونی ( ماه ?? روز ) به دستور داریوش پایه گذاری شد

و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی "دنی تون"

بسیج کرده بود . بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل

بوده و در طول سال دارای ? عید مذهبی و ?? روز تعطیلی رسمی که یکی از

آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است.

 

آیا میدانید : داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گزاری کرد و

به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت

بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع کنند.

 

آیا میدانید : داریوش برای اولین بار در ایران وزارت راه - وزارت آب -

سازمان املاک  -سازمان اطلاعات - سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را

بنیان نهاد.

 

آیا میدانید : اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان توسط داریوش ساخته شد. 

 

آیا میدانید : داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزوی از

امپراطوری ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد.

 

آیا میدانید : فیثاغورث که بدلایل مذهبی از کشور خود گریخته بود و به

ایران پناه آورده بود توسط داریوش کبیر دارای یک زندگی خوب همراه با

مستمری دائم شد.

 

لطفا در صورت داشتن حس ایران این متن را برای دوستان

خود بفرستید.


  
  

یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟
برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند،
داستان کوتاهی تعریف کرد:

یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند. یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.

داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوی اما پرسید : آیا می انید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟

بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است! راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.››

قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.


  
  

یاد دارم در غروبی سرد سرد 
می گذشت از کوچهء ما دوره گرد 
دوره گردم دار قالی می خرم 
دست دوم جنس عالی می خرم 
کوزه و ظرف سفالی می خرم 
....گر نداری شیشه خالی می خرم 
اشک در چشمان بابا حلقه بست 
ناگهان آهی زد و بغضش شکست 
اول سال است ونان در سفره نیست 
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟ 
سوختم دیدم که بابا پیر بود 
بدتر از او خواهرم دلگیر بود 
بوی نان از خانهء همسایه بود 
بوی نان تازه هوشش را ربود 
اتفاقا مادرم هم روزه بود 
صورتش دیدم که لک برداشته 
دست خوش رنگش ترک بر داشته 
باز هم بانگ درشت پیرمرد 
پردهء اندیشه ام را پاره کرد 
دوره گردم دار قالی می خرم 
جنس دوم جنس عالی می خرم 
کوزه و ظرف سفالی می خرم 
گر نداری شیشه خالی می خرم 
خواهرم بی روسری بیرون دوید 
گفت آقا سفره خالی می خرید؟ 
حمید مصدق 



  
  

یک روز آفتابی، خرگوشی خارج از لانه خود به جدیت هرچه تمام در حال تایپ بود. در همین حین، یک روباه او را دید. 
روباه: خرگوش داری چیکار می‌کنی؟ 
خرگوش: دارم پایان نامه می‌نویسم. 
روباه: جالبه، حالا موضوع پایان نامت چی هست؟ 
خرگوش: من در مورد اینکه یک خرگوش چطور می تونه یک روباه رو بخوره، دارم مطلب می‌نویسم. 
روباه: احمقانه است، هر کسی می‌دونه که خرگوش ها، روباه نمی‌خورند. 
خرگوش: مطمئن باش که می تونند، من می تونم این رو بهت ثابت کنم، دنبال من بیا. 
خرگوش و روباه با هم داخل لانه خرگوش شدند و بعد از مدتی خرگوش به تنهایی از لانه خارج شد و بشدت به نوشتن خود ادامه داد. در همین حال، گرگی از آنجا رد می‌شد. 
گرگ: خرگوش این چیه داری می‌نویسی؟ 
خرگوش: من دارم روی پایان نامم که یک خرگوش چطور می تونه یک گرگ رو بخوره، کار می کنم. 
گرگ: تو که تصمیم نداری این مزخرفات رو چاپ کنی؟ 
خرگوش: مساله ای نیست، می خواهی بهت ثابت کنم؟ 
بعد گرگ و خرگوش وارد لانه خرگوش شدند. خرگوش پس از مدتی به تنهایی برگشت و به کار خود ادامه داد. 
حال ببینیم در لانه خرگوش چه خبره در لانه خرگوش، در یک گوشه موها و استخوان های روباه و در گوشه ای دیگر موها و استخوان های گرگ ریخته بود. در گوشه دیگر لانه، شیر قوی هیکلی در حال تمیز کردن دهان خود بود. 
نتیجه: 
هیچ مهم نیست که موضوع پایان نامه شما چه باشد، هیچ مهم نیست که شما اطلاعات بدرد بخوری در مورد پایان نامه‌تان داشته باشید، آن چیزی که مهم است این است که استاد راهنمای شما کیست 


  
  

فقط غروب جمعه نیست که دلگیر است ؛
کافیست دلت، گیــــــــر باشد

چشمان سرخ خورشیدنشان ازدل من دارد. 

غروب شدوخورشیدمیرودکه درگهواره اش بخوابد. 
بخواب کودک چشم قرمز. 

من بیدارم وستاره هاراتماشامیکنم. 

گهواره ات راباعشق تکان میدهم وبه رویت رواندازی ازمه میکشم. 


بااین همه غصه ازداشتن توشادم. 


برایت ترانه ای قدیمی میخوانم تادرگهواره ات باآرامش خواب فرداراببینی. 


تووارث ترانه های پدربزرگ هستی. 


وقتی که خوابی شبانه های تاریکم راباماه قسمت میکنم. 


آسوده بخواب کودک چشم قرمز 


من تاصبح بیدارم. 

برای ظهور مولا صلوات(اللهم صل ععلی محمد وآل محمد)

90/4/3::: 1:50 ع
نظر()
  
  



مگر نه اشک، زیباترین شعر و بی‌تاب ترین عشق و گدازان‌ترین ایمان


و داغ‌ترین اشتیاق و تب‌دارترین احساس و خالص‌ترین گفتن


و لطیف‌ترین دوست داشتن است که همه، در کوره یک دل، به هم آمیخته و ذوب شده‌اند


و قطره‌ای گرم شده‌اند، نامش اشک؟


کسی که عاشق است و از معشوقش دور افتاده و یا عزادار است


و مرگ عزیزی قلبش را می‌سوزاند، می‌گرید، غمگین است،


هرگاه دلش یاد او می‌کند و زبانش سخن از او می‌گوید و روحش آتش می‌گیرد


و چهره‌اش برمی‌افروزد، چشمش نیز با او همدردی می‌کند؛ یعنی اشک می‌ریزد،


اشک می‌جوشد و این حالات همه نشانه‌های لطیف و صریح ایمان عمیق و عشق راستین اویند


گریه‌ای که تعهد و آگاهی و شناخت محبوب یا فهمیدن


و حس کردن ایمان را به همراه نداشته باشد


کاری است که فقط به درد شستشوی چشم از گرد و غبار خیابان می‌آید



  • دلی که عشق ندارد و به عشق نیاز دارد، آدمی را همواره در پی گم شده اش، ملتهبانه به هر سو می کشاند!

    _________________
  •  


      
      
    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >
    پیامهای عمومی ارسال شده
    + سلام دوستان بیاد از این به بعد هر روز که onمیشیم یک صلوات بفرستیم