فقط غروب جمعه نیست که دلگیر است ؛
کافیست دلت، گیــــــــر باشد
چشمان سرخ خورشیدنشان ازدل من دارد.
غروب شدوخورشیدمیرودکه درگهواره اش بخوابد.
بخواب کودک چشم قرمز.
من بیدارم وستاره هاراتماشامیکنم.
گهواره ات راباعشق تکان میدهم وبه رویت رواندازی ازمه میکشم.
بااین همه غصه ازداشتن توشادم.
برایت ترانه ای قدیمی میخوانم تادرگهواره ات باآرامش خواب فرداراببینی.
تووارث ترانه های پدربزرگ هستی.
وقتی که خوابی شبانه های تاریکم راباماه قسمت میکنم.
آسوده بخواب کودک چشم قرمز
من تاصبح بیدارم.