در پدیده عجیب و استثنایی عصر یکشنبه در میان تعجب کادر پزشکیبیمارستان شهید باهنر کرمان یک جنین پس از 22 سال از شکم برادرش خارج شد…
این توده که از بدن بیمار خارج شده و هم اکنون در بیمارستان شهید باهنرنگهداری می شود دارای جمجمه، ستون فقرات، مو، دندان، ناخن و پوست و بسیارشبیه یک نوزاد است.
هم اکنون حال پسر 22 ساله خوب گزارش و در بیمارستان بستری شده است.
این پسر 22 ساله که در یک تولد دو قلویی به دنیا آمده است این تصور رادر گروهی از پزشکان ایجاد کرده که این فرد در زمان جنینی یک جنین دیگر رادر بدن خود جای داده و پس از تولد به مرور جنین دوم در بدن دیگری رشد کردهو درنهایت به این شکل در آمده است.
این درحالی است که این بیمار صبح یکشنبه با علام حالت تهوع، استفراغ بهبیمارستان مراجعه کرده است و درنهایت به دلیل شدت شکم درد بستری شده و پساز آزمایشهای پزشکی مورد عمل جراحی قرار گرفت.
یکی از اعضای کادر پزشکی این بیمار در جمع خبرنگاران درخصوص توجیه پزشکیاین پدیده نادر گفت: بلافاصله بیمار که دچار درد شدید از ناحیه شکم بودمورد عمل جراحی قرار گرفت و توده ای از شکم این بیمار خارج شد.
حسن هوشیار در این خصوص اظهارداشت: خانواده این پسر می گویند از سن ششماهگی وجود یک تومور در بدن این فرد تشخیص داده شد اما چون مشکل خاصیایجاد نکرده بود پیگیری نشد اما از سه سال پیش رشد این توده بیشتر شد ودرنهایت موجب شد این جوان دچار دردهای طولانی شود.
وی افزود: در نهایت پس از دو ساعت عمل جراحی و استفاده از کادر جراحی مجرب این توده از شکم این جوان خارج شد.
یک پزشک کرمانی گفت: هر چند که احتمال وجود یک جنین در بدن جنین دیگر ورشد تدریجی آن وجود دارد اما امکان علمی تر این است که این توده در واقعیک تراتما متشکل از لایه های مختلف جنینی باشد که در بدن این فرد رشد کردهباشد.
عبدالرضا محمودی افزود: جنین از سه لایه تشکیل می شود اما این توده بهاحتمال زیاد متشکل از لایه “اکسترودرم” است که موجب رشد پوست، دندان، ناخناست اما این توده ها می تواند شامل “مزودرم” عضو و استخوان نیز باشد و درمواردی شامل لایه “اندرودرم” شامل روده و بافتهای لوزالمعده ای نیز هست.
وی گفت: این توده در سنین 20 تا 40 سال مشاهده می شود و یک تراتما بالغ میتواند شامل سه لایه باشد. این توده می تواند در سینه و شکم رشد کند و تنهاراه درمان جراحی است.
. بوگوتا، کلمبیا :با اینکه میزان امنیت در شهر بوگوتا در سالهای اخیر افزایش پیدا کرده، ترس و وحشت از گروههای تروریستی همچنان در این منطقه ادامه دارد.
2.سیوداد خوارز، مکزیک:شهر سیوداد خوارز از شهرهایی است که در مدت کوتاهی گسترش پیدا کرد و همزمان با گسترش شهرنشینی در این منطقه میزان جرم و جنایت نیز افزایش پیدا کرد. متاسفانه میزان جنایت همچنان در این شهر در حال افزایش است و آن را به یکی از خشن ترین شهرها تبدیل کرده است.
3.سنت لویز، میسوری:براساس آخرین تحقیقات اف.بی.ای در بین شهرهای مختلف امریکا، شهر سنت لویز از نظر قتل، تجاوز و دزدی رتبه اول را به خود اختصاص داده است. این شهر توانسته 2 بار رتبه خطرناک ترین شهر امریکا را به دست بیاورد.
4.پورت پرنس، هائیتی:
با اینکه در سال 2004 تغییرات حکومتی در این کشور رخ داد اما پورت پرنس، پایتخت و بزرگترین شهر هایتی همچنان خشونت و جرم را در خود می بیند. هیچ پلیس واقعی در این شهر وجود ندارد که بتواند مقابل این خشونت ایستادگی کند.
5. موگادیشو، سومالی :
وقایعی مثل حمله تروریستی، انفجار بمب، خودکشی در فرودگاه و آدم ربایی موگادیشو را به یکی از خطرناک ترین شهرهای دنیا تبدیل کرده است.
6.کاراکاس، ونزوئلا:
کاراکاس از جمله شهرهایی است که در سال های گذشته نیز جز 10 شهر خطرناک دنیا بوده است. میزان قتل در پایتخت ونزوئلا همچنان بالاست و این در حالیست که این شهر هنوز رتبه خودش را در تبادل مواد مخدر حفظ کرده است.
7. پورت مورسبی، گینه نو:
جرم و جنایت یکی از مهم ترین نگرانی های پایتخت گینه نو، پورت مورسبی است. اگر شما قصد سفر به آنجا را دارید باید بدانید که در خطر تجاوز و یا دزدی هستید. همچنین باید بدانید که ماشین دزدی، پرتاب کردن سنگ به سمت وسایل نقلیه، دزدی مسلحانه و ... از اتفاقاتی است که هر روز در این منطقه رخ می دهد.
8.گروزنی، چچن، روسیه:
در سال های گذشته، ویران ترین شهر اسمی بود که به این منطقه اطلاق می شد اما با افزایش میزان قتل، تجاوز و آدم ربایی، این ناحیه نیز جز خطرناک ترین شهرها نام برده می شود.
9.سانتودومینگو، جمهوری دومینیکن:اگر امسال قصد سفر به جمهوری دومینیکن را دارید، وسایل با ارزش خودتان را در خانه بگذارید!. جرم و جنایت هنوز یکی از بزرگترین مشکلات این منطقه است و این در حالیست که کیف قاپی و جیب زنی از ساده ترین اتفاقاتیست که در این شهر رخ می دهد.
10.مظفرآباد، کشمیر، پاکستان:
با اینکه کشمیر به دلیل تمام زیبایی های طبیعی خود به عنوان "بهشتی روی زمین" شناخته شده اما از جمله خطرناک ترین مناطقی است که می توان نام برد و این به دلیل قرار گرفتن این ناحیه بین سه کشور مسلح به سلاح هسته ای هند، پاکستان و چین است.
محجبه شدن ملکه انگلیس در سفرش به امارت متحده عربی، موجب شگفتی رسانه های انگلیسی شد.
سفر ملکه انگلیس به امارات که برای اولین بار در 31 سال گذشته در این سطح صورت گرفته است، مورد توجه رسانه های بین المللی قرار گرفته که اقدامات ملکه در این سفر موجب تعجب رسانه های انگلیسی قرار گرفته است.
بنابراین گزارش، تلگراف و دیلی میل از رسانه های مطرح انگلیس با انتشار تصاویری از این سفر و بازدید ملکه از مسجد شیخ زائد ابوطبی که بزگترین مسجد این منطقه است، تعجب خود را پابرهنه شدن ملکه برای اولین بار و همچنین محجبه شدن وی ابراز کرده اند.
دیلی میل در باره بازدید ملکه و همراهانش از مسجد جامع ابوظبی نوشته است:
به گزارش بولتن، «ملکه انگلیس در حالی که پابرهنه بوده و موهای خود را با شالی پوشانده بود از این مسجد بازدید کرده است. در شبستان اصلی این مسجد فرشی گسترانده شده بود به وزن 35 تن که توسط 1200 بانوی ایرانی ظرف مدت 2 سال بافته شده است.»
این شگفتی و مورد توجه قرار گرفتن سفر ملکه و بازدیدش از این مسجد به علت آن است که برای اولین بار است که ملکه انگلیس بدین کسوت(مجبه و پابرهنه) از مکانی بازدید می کند.
ملکه بریتانیا برای اولین بار در 30 سال گذشته به امارات متحده عربی سفر کرده است. او از مسجد جامع ابوظبی که یکی از بزرگترین مساجد در کشورهای اسلامی است دیدار کرد؛ مسجدی که ظرفیت 40 هزار نفر را دارد و بزرگترین فرش جهان، بافته شده توسط قالیبافان در ایران، در آنجا پهن است.
ملکه در حال سخن گفتن با یکی از وزرای اماراتی است.
افتتاح موزه شیخ زاید در ابوظبی: ملکه بریتانیا و شیخ محمد بن راشد آل مکتوم، حاکم دوبی و رئیس دولت امارات متحده عربی.
ملکه به دیدار گروهی از زنان اماراتی هم رفت...
ملکه انگستان، الیزابت دوم درحال بازدید از مسجد شیخ زاید در امارات متحده عربی، شهر ابوظبی است
ملکه انگلستان، الیزابت دوم و شاهزاده فیلیپ، دوک ادینبورک همسر ملکه هنگام بازدید از مسجد شیخ زاید در ابوظبی
الیزابت دوم، ملکه انگلستان در حال تماشای دختران مسلمانی است، که مشغول خواندن قرآن در مسجد شیخ زاید ابوظبی هستند
ملکه انگلستان، الیزابت دوم و همسرش شاهزاده فیلیپ هنگام ورود به فرودگاه شهر ابو ظبی در امارات متحد عربی که برای دیدار دو روزه به این کشور سفر کردند
ویلیام هیگ و همسرش در مسجد شیخ زاید شهر ابوظبی در امارات متحده عربی
ویلیام هیگ وزیر خارجه انگلیس و همسرش پیش از ورود ملکه الیزابت دوم، از مسجد شیخ زاید در ابوظبی دیدن میکنند
ویلیام هیگ وزیر خارجه انگلیس و همسرش در حال بازدید از مسجد شیخ زاید در ابوظبی، پیش از ورود ملکه انگلستان هستند
نمایی از مسجد شیخ زاید در شهر ابوظبی در امارات متحده عربی
دکتر محمودگلزاری روانشناس رسمی کشور گفت:تحقیقات نشان می دهد80 درصد دختران دبیرستانی در ایران با یک پسر دوست هستند و حتی ممکن است ارتباط جنسی هم داشته باشند که خانوادهها و مسئولین مدارس از این موضوع بیاطلاع هستند.
این درحالی است که نوجوانان آگاهی کافی نسبت به این مسئله ندارند و ارتباطاتشان به ازدواج منجر نمیشود که این امر مطمئناً پیامدهای ناگواری را برای آنها به همراه خواهد داشت. به گزارش خبرآنلاین عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطایی با بیان این مطلب در جلسه سخنرانی درخصوص چالشهای زندگی دختران و پسران دانشجو ، سازندهترین و بهترین راه برای پیش برد ارتباط و علاقمندی با جنس مخالف را در ازدواج دانست و گفت: شیفتگی پسران برای ازدواج معمولاً در سن 19 تا 20 سالگی اتفاق میافتد.
دکتر "محمود گلزاری" در ادامه سخنان خود، به مراحل ارتباط میان دختران و پسران اشاره کرد و گفت: مرحله اول در سنین زیر دبستان صورت میگیرد که گرایش به دوستی با جنس مخالف در این سن زیاد بوده و تفاوت جنسی در میان آنها وجود ندارد. وی همچنین مرحله دوم ارتباط دختران و پسران را در سن 6 تا 12 سالگی عنوان کرد و گفت: در این سنین هویت جنسی افراد شکل میگیرد. وی افزود، با توجه به تحقیقاتی که در این خصوص در کشور امریکا صورت گرفته است 95 درصد دختران و پسران دوستانشان از جنس خودشان هستند، به عبارت دیگر این دو جنس در سن دبستان از هم فاصله میگیرند. وی همچنین مرحله سوم ارتباط میان دختران و پسران را در سنین نوجوانی عنوان کرد و افزود، دختران در سن 12 سالگی و پسران در سن 13 تا 14 سالگی گرایش شان برای ارتباط با جنس مخالف بیشتر میشود.
وی همچنین در ادامه سخنان خود به تشریح الگوی فرهنگ غرب پرداخت و گفت: در جوامع غربی ملاقاتهای عاشقانه امری خوب و پسندیده محسوب میشود و باعث ایجاد اعتماد بنفس در افراد میگردد اما این امر پیامدها و مشکلاتی را به همراه دارد که یکی از آنها مراقبت و جلوگیری از سکس در سنین قبل از 17 سالگی است و از 17 سالگی به بعد نیز خطرات ناشی از بیماریهای آمیزشی مانند ایدز، بارداری و... در این جوامع وجود دارد.
وی همچنین به نتایج بدست آمده در کشورهای غربی در خصوص ارتباطهای جنسی در سنین نوجوانی پرداخت و گفت: در غرب سالیانه بیش از یک میلیون نوجوان 13 تا 17 ساله دختر باردار میشوند و سالی 500 هزار نوزاد از این طریق متولد میشود و نیز سه میلیون نفر به بیماریهای آمیزشی مبتلا میشوند. همه این موارد در حالی صورت میگیرد که در مدارس به دانش آموزان روشهای جلوگیری از بارداری آموزش داده میشود.
دکتر گلزاری در ادامه سخنان خود افزود، در ایران 80 درصد دختران دبیرستانی با یک پسر دوست هستند و حتی ممکن است ارتباط جنسی هم داشته باشند که خانوادهها و مسئولین مدارس از این موضوع بیاطلاع هستند و این درحالی است که نوجوانان آگاهی کافی نسبت به این مسئله ندارند و ارتباطاتشان به ازدواج منجر نمیشود که این امر مطمئناً پیامدهای ناگواری را برای آنها به همراه خواهد داشت.
وی همچنین به نتایج به دست آمده در تحقیقات و پژوهشهایی که در این زمینه در ایران صورت گرفته است اشاره کرد و گفت: در حدود 20 سالی که من در این زمینه تحقیق و پژوهش انجام دادهام، در نامههایی که از سوی 85 درصد از دختران در خصوص ارتباطهای عاشقانه دریافت کردهام مربوط به سن 12 تا 25 سالگی بوده و 15 درصد از نامهها مربوط به پسران بین 14 تا 17 ساله است. در این میان دختران بیش از پسران آسیب پذیر بوده و با پیامدهای بیشتری در این خصوص مواجه خواهند شد.
دکتر گلزاری همچنین بر لزوم آموزش و افزایش آگاهی در بین دانش آموزان تاکید کرد و گفت: ما باید گرایش ارتباط میان دختران و پسران را امری طبیعی قلمداد کنیم و با مطالعه و تحقیق در این خصوص راهکارهای مناسبی را در چارچوب فرهنگ جامعه خود ارایه نماییم.
احتمالا این بحث مورد توجه بسیاری از خانمها قرار خواهد گرفت؛ طلا!
با گفتن کلمه طلا، اصولا اولین چیزی که به ذهنمان میرسد، طلای زرد براق است. طلا بهعلت آنکه فلزی بسیار نرم و چکشخـور است، بـاید بـا فــلزات دیگـری آمیـختـــه شود تــا استحکام لازم را پیدا کند. به غیر از طلای 24 عیار، مـابقی، آلیاژ طلا نامیده میشوند. مس، نقره، نیکل و پالادیوم بــرای استحکام بیشتر و فلز روی به ایـن خـاطر بـه طـلا افــزوده میشود تا اکسیژن هوا را جذب کــرده و از اکـسیـدشــدن مـس و نـقـره جـلوگیــری کنـــد. عـیار طلا یا همان قـیـراط (KARAT)، درجـه خـلوص طـــلا را مشـخـص میکند. هـر قیـراط، 1/24 درصـد کل طلا در آلیاژ طلا را تعیین میکـنـد.
البته آن را با CARAT که وزن الماس و دیگر سنگهای قیمتی را مشخص میکند، اشتباه نگیرید. یکCARAT معادل 200 میلی گرم است.
اگر طلا را با مس و نقره مخلوط کنیم (در صورتی که مقدار طلای آن بیشتر باشد)، طلای زرد حاصل میشود اما اگر طلا را با نقره، مس و روی (نقره این ترکیب بیشتر است) مخلوط کنیم، طلای سبز به دست میآید و اگر طلا و مس (مقدار مس بیشتر از طلا باشد) را ترکیب کنیم، طلای قرمز (صورتی) نتیجه آن است.
? طلای سفید هم ترکیبی از طلا، نیکل، پالادیوم، نقره و روی است.
طلای سفید طبیعی، خاکستری روشن است؛ بـه هـمـین خاطر برای سفیدتر جلوه دادن آن، از روکش رادیوم برای پوشش آن استفاده میکنند. باتوجه به اینکه رادیــوم پــس از مدتی ساییده میشود، باید مجددا طلای سفید را روکش کرد؛ ایـن مدت 12 تا 18 ماه است.
نقره یکی دیگر از انواع جواهرآلات مصرفی است که مثل طلا بسیار نرم بوده و بهسرعت آسیب میبیند، از این رو آن را معمولا با فلز مس ترکیب میکنند تا استحکام لازم را پیدا کند. درجـه خلوص نقره را با واحدهایی از هزار قسمت میسنجند. نقره پس از مـدتی بهخـاطـر اکسـیـدهای گوگرد موجود در هوا یا عرق بدن، دچار تیرگی میشود کـه بـاید آن را مجددا پرداخت کرد.
پلاتین یا پلاتینیوم، فلزی سنگین و بسیار مقاوم است که مـعمولا با پـالادیـوم، رادیـوم، ایـریـدیوم، مس، روتیوم و تیتانیوم ترکیب میشود. درجه خلوص آن مانند نقره، بر پایه هزار قسمتی است. اگر بخواهیم پلاتین را با طلای سفید مقایسه کنیم، باید بگوییم پلاتین سنگینتر از طلای سفید است. این فلز بهطور طبیعی، سفید بوده و درخشندگی و لومینانس بیشتری از طـلای سفید دارد. همچنین از طلا کمیابتر بوده و در نتیجه گرانبهاتر است. در نهایت اینکه پلاتین مقاومت بیشتری نسبت به کدرشدگی دارد
روبان قرمز، نشان آشنایی است که این روزها در جنس های مختلف کاغذی، پارچه یی، فلزی به شکل سنجاق سینه در کلیه سازمان های دولتی و غیردولتی که در حوزه اطلاع رسانی در مورد ایدز یا خدمات رسانی به افراد مبتلا به ایدز فعالیت می کنند، به وفور یافت می شود. فعالان این حوزه و البته بسیاری از افراد مبتلا، این روبان ها را روی لباس خود نصب می کنند. اما این روبان از کجا آمده است؟
در سال1991 گروهی از هنرمندان، که بسیاری از دوستان خود را بر اثر ابتلا به ایدز از دست داده بودند، با تاسیس گروه ایدز تجسمی (THE VISUAL AIDS ARTISTS CAUCUS) در شهر نیویورک تصمیم گرفتند با به خدمت گرفتن هنر، به نبرد با این بیماری مرگبار بپردازند. آنها برای اولین بار روبان قرمز را به عنوان نشان گروه خود انتخاب کردند.
پاتریک اوکانل بنیانگذار گروه ایدز تجسمی، که خود مبتلا به ایدز است، روی همه لباس های خود یک روبان قرمز دارد. او می گوید؛ من از ایدز نمی میرم، من با ایدز زندگی می کنم. رفقای زیادی داشتم که وقتی بیمار شدند، خیلی جوان بودند. آنها همه در جوانی از دنیا رفتند و من زندگی خود را برای آنها صرف می کنم. با پاتریک در حالی که روی کاناپه یی در منزلش، واقع در منطقه شمالی شهر نیویورک نشسته است، گفت وگو می کنم. چهره او از بیماری تکیده شده، اما هنوز در وجودش سرزندگی مشهود است. در کنار او الن فریم از اعضای گروه 15نفره ایدز تجسمی نشسته است. او که یک عکاس است در سال 1991مانند دیگر اعضای این گروه یک هدف را دنبال می کرد و آن هم یافتن وسیله یی بود که بتواند مردم را وادار به اندیشیدن درباره ایدز کند. الن می گوید؛ چاره دیگری نداشتیم. ما باید از هنرمان استفاده می کردیم. درست مثل این بود که ایدز یک شبه کل جامعه هنری نیویورک را می بلعد. ناگهان چشم باز کردیم و دیدیم خیلی از همکاران و دوستان ما دارند با مرگ دست و پنجه نرم می کنند.
او ادامه می دهد؛ ابتکار استفاده از روبان موقعی به فکر ما رسید که دیدیم چطور پس از پایان جنگ خلیج فارس امریکایی ها حتی در شهرهای کوچک امریکا، برای حمایت از سربازان، از روبان های زرد استفاده کردند. اما سوال بعدی این بود که چه رنگی برای روبان ایدز مناسب است و بعد با آن چه باید کرد؟
آن زمان بود که بحث میان گروه در گرفت و سرانجام آنها در مورد رنگ قرمز به توافق رسیدند.
الن در این باره می گوید؛ ما با رنگ های دیگر شروع کردیم. بعد یکی یکی آنها را کنار گذاشتیم و بالاخره رنگ قرمز را انتخاب کردیم چون رنگی است که جلب توجه می کند و همچنین حسی پرشور را القا می کند.
به او یادآوری می کنم که قرمز همچنین رنگ خون است و پاتریک با تایید حرف من اضافه می کند؛ و همین طور رنگ عشق. گروه هنرمندان ایدز تجسمی، ابتدا بر سر شکل پایپون به عنوان نماد ایدز اختلاف داشت، اما پس از مدتی طرحی را پذیرفت که حالا در سراسر جهان به عنوان سمبل ایدز شناخته می شود.
آن سال، پاتریک در برادوی مرکز تئاتر امریکا در نیویورک، آشنایانی داشت و مراسم اهدای جوایز تونی نیز قرار بود به زودی برگزار شود. گروه سه هزار روبان قرمزی را که آماده کرده بود به محل برگزاری مراسم تحویل داد. اما اتفاقی که افتاد هرگز برای آنها قابل تصور نبود. هنگام پخش سراسری این مراسم از تلویزیون امریکا، جرمی آیرنز هنرپیشه سرشناس بریتانیایی، درحالی که یکی از این روبان ها را بر سینه داشت در برابر دوربین ها ظاهر شد.
الن می گوید؛ ما حیرت کردیم. البته می دانستیم پروژه خوبی داریم اما فکرش را هم نمی کردیم روزی بتوانیم مردم را راضی کنیم روبان ها را به سینه بزنند. در مراسم جوایز تونی همه آن را به سینه داشتند. سر از پا نمی شناختیم. خوابش را هم نمی دیدیم ابتکار ما در چنین ابعاد وسیعی مورد استقبال قرار گرفته باشد. به این ترتیب بود که روبان قرمز به سرعت به نماد زیبای یک بیماری زشت مبدل شد. اما گروه ایدز تجسمی نه از روبان قرمز و نه از هیچ روبان دیگری کسب درآمد نکرده است. پاتریک می گوید؛ نکته مهم درباره این پدیده این است که خود به خود رواج پیدا کرد. ما آن را برای کسب درآمد درست نکردیم و حتی آگاهانه تصمیم گرفتیم به این ایده جنبه تجاری ندهیم. پاتریک لحظه یی تامل می کند و ادامه می دهد؛ خیلی عجیب است که حالا سیاستمداران پلیدی را می بینیم که انواع روبان های سرخ و سفید و آبی را به سینه می زنند و جلوی دوربین ها می آیند. هیچ نمی دانم اینها چطور باب شده است. 15 هنرمندی که روبان قرمز ایدز را آفریدند پس از آن کار مشترکی انجام نداده اند. الن می گوید؛ ما در مقطعی کوتاه از زمان به هم پیوستیم و پروژه روبان، آخرین کار مشترک ما بود. اینکه فرصتی به دست آمد تا در یک اثر هنری مهم در دوران پست مدرن سهمی داشته باشیم، عالی بود. پاتریک هم می گوید؛ خیلی سخت است که آدم در مورد چیزی که از اندوه سرچشمه گرفته افتخار کسب کند. کاش می شد همه این افتخار را پس بدهم، ولی این چند سال شیوع ایدز را نمی دیدم. سال هایی که آن همه آدم، آدم های با استعداد، در بهترین سال های جوانی از دست رفتند. حالا فقط یک نفر از دوستان دوران 20سالگی من باقی مانده است.
( تقدیم به بهترین و مهربان ترین پدر دنیا که چهار سال از غروب غم انگیزش می گذرد
حرفهای ما هنوز ناتمام...
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی !
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود
آه ای دریغ و حسرت همیشگی ...
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود!
پدر مهربانم
وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونان که بایدند ...
نه باید ها ...
هر روز بی تو
روز مباداست !
یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد
داد می زد : کهنه قالی می خرم
دسته دوم جنس عالی می خرم
کاسه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری کوزه خالی می خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت اقا سفره خالی می خرید...؟
مرد مسنی به همراه پسر 25 سالهاش در قطار نشسته بود. در حالی که
مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد.
به محض شروع حرکت قطار پسر 25 ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و
هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با
لذت لمس میکرد فریاد زد: پدر نگاه کن درختها حرکت میکنن. مرد مسن با
لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد.
کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرفهای پدر و پسر را میشنیدند
و از پسر جوان که مانند یک کودک 5 ساله رفتار میکرد، متعجب شده بودند.
ناگهان جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت میکنند.
زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه میکردند.
باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید.
او با لذت آن را لمس کرد و چشمهایش را بست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن
باران میبارد، آب روی من چکید.
زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: چرا شما برای مداوای
پسرتان پزشک مراجعه نمیکنید؟
مرد مسن گفت: ما همین الان از بیمارستان بر میگردیم.
امروز پسر من برای اولین بار در زندگی میتواند ببیند !!!
مردم اغلب بی انصاف ، بی منطق و خودمحورند ولی آنان را ببخش...
اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم میکنند ولی مهربان
باش..
اگر شریف و درستکار باشی فریبت میدهند ولی شریف و درستکار باش.
نیکی های امروزت را فراموش میکنند ولی نیکوکار باش.بهترین های خود را به دنیا
ببخش حتی اگر هیچگاه کافی نباشد و در نهایت میبینی هر آنچه هست همواره
میان تو و خداوند است نه میان تو و مردم...